تحولات لبنان و فلسطین

عضو سابق دفتر تحکیم وحدت با اشاره به سخن نماینده مجلس سوم در زمان جنگ اول خلیج فارس، مبنی بر اینکه صدام، خالدبن ولید زمان است، گفت: برخی اعضا می‌خواستند در حمایت از او راهپیمایی راه بیندازند.

برخی اعضای دفتر تحکیم وحدت می‌خواستند در حمایت از صدام راهپیمایی کنند

به گزارش قدس آنلاین، سیّد امیرحسین قاضی‌زاده، نماینده مشهد در مجلس شورای اسلامی با حضور در برنامه تلویزیونی دست‌خط، به اظهارنظر حول مسائل مختلف پرداخت که متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

از این جا شروع کنیم که می‌گویند صندلی شما در هیات رئیسه صندلی خاصی است، یعنی من خودم تا چند وقت پیش با این که ادعای مجلسی بودن می‌کنیم، نمی‌دانستم مصوبات که شکل می‌گیرد نهایتاً آن چیزی قانون می‌شود که شما می‌خوانید و  قرائت می‌کنید. درست است؟

یکی از دوستان می‌فرمودند که صدای شما قانون است. از این زاویه که ما چیزی به نام «مشروح مذاکرات» داریم. در تفسیر قوانین و در اختلافات قانونی به مشروح مذاکرات مجلس برمی‌گردند. مشروح مذاکرات هم نه هر کسی هر چیزی بگوید، بلکه آن کسی که روی آن صندلی می‌نشیند و قرائت می‌کند، مبنای تفسیر می‌شود؛ حتی در دادگاه‌ها یا دیوان عدالت اداری و جاهایی که می‌خواهند به این مراجعه کنند که قانون‌گذار دنبال چه چیزی بوده است.

و این طور می‌گویند که آن صندلی به علاوه صندلی دیگر، را خود شخص رئیس مجلس انتخاب می‌کند و قرعه‌کشی نیست. درست است؟

بله. فقط همین صندلی من هست که نه انتخاب به این معنا، بلکه تفاهمی اتفاق می‌افتد. معمولاً آقای رئیس محترم مجلس پیشنهاد می‌دهند و بقیه دوستان هم علی‌الاجمال قبول می‌کنند. تا الان اینطور نبوده کسی، چه این دوره و چه دوره‌های قبل، مخالفت کند.

البته هم کار سنگینی است و هم امتحان سنگینی است. ممکن است در جاهایی پیش بیاید که نظر شما چیز دیگری باشد؟ البته من مطمئنم نشده است ولی نظر شما چیز دیگری باشد و مصوبه چیز دیگری دربیاید و استدلالی بکنید چون اگر یک و یا ویرگول هم جابجا کنید، ممکن است معنی فرق کند.

ما آنجا امانت‌دار هستیم. خیلی از مصوبات مجلس است که من قبول ندارم، حتی ممکن است با آن مخالفت هم بکنم و رایزنی هم کنم برای این که تصویب نشود، ولی وقتی تصویب می‌شود از باب امانت‌داری وظیفه داریم عین آن چیزی که به ما سپرده شده را حفاظت کنیم.

فکر می‌کنم نگاه عمومی همکاران ما هم در مجلس و صحن علنی مجلس هم این است که این امانت‌داری اتفاق می‌افتد. اگر از آنها سوال کنید احتمالاً این را به شما منتقل می‌کنند، چون نمی‌تواند غیر از این باشد. بالاخره مسئولیت آدم آنجا سنگین است چون با زندگی آحاد مردم سروکار دارد و خدایی نکرده هر گونه اعمال نظری در آن عواقب این دنیایی و آن دنیایی دارد.

برخی مواقع که ممکن است شما نباشید چه کسی می‌نشیند؟

فقط یک بار اتفاق افتاد که من نباشم، همان یک بار هم دردسرساز شد. (می‌خندد)

برای قانون ایثارگران بود اگر اشتباه نکنم...

بله. همین قضیه سهمیه‌های کنکور بود که الان هم می‌بینید هنوز ادامه دارد و بعد از آن اجازه نمی‌دهند که من نباشم. من حتی مردن و مریض شدن هم ندارم. (می‌خندد)

یعنی سر آن قانون الان «ان ‌قلت» به وجود آمده است؟

الان داستان داریم دیگه. همین قضیه سهمیه‌ها و ۲۵ درصد و ۵ درصد و حق افراد چه می‌شود، مدافعین و مخالفین را می‌بینید که من خیلی وارد جزئیات آن نمی‌شوم، ولی آنجا در قرائت مشکلی پیش آمد که تا آن قرائت حل شود، دو سال طول کشید ولی حل هم نشد باز.

مجلس هشتم و نهم و دهم نماینده بوده‌اید. در این سه دوره کدام دوره را بهتر می‌بینید؟

ببینید، این مجلس قوی‌ترین مجلس در ورود به مقابله با مفاسد اقتصادی نسبت به دوره‌های قبل است؛ در حوزه قانون‌گذاری منظورم است، یعنی بسیاری از قوانینی که مجالس قبل به نتیجه نمی‌رسید همانند اعاده اموال نامشروع، بحث سقف داشتن حقوق و دستمزد، محدودسازی بکارگیری اعضای هیات مدیره در این مجلس بود و البته در دوره‌های قبل، پای نماینده‌هایی در پرونده‌های اقتصادی بود اما چون فرآیند دادرسی مانند این سری نبود که در زمان اتهام، افراد شناخته شوند و شناسانده شوند، اسامی علنی نمی‌شد والا در پرونده امیرمنصور آریا چهار نماینده درگیر بودند، سه نفر در آن پرونده بعداً ردصلاحیت شدند.

چون در مجلس هشتم و نهم کمیسیون اصل ۹۰ هم بودم، در پرونده برادران روزچنگ، در پرونده منصور آریا، در پرونده‌هایی اینچنینی که شروع همه مجلسی است یعنی خیلی از این پرونده‌های مبارزه با مفاسد اقتصادی معروف است که از مجلس شروع شده است، یعنی جمعی از نمایندگان مجلس نامه نوشتند یا کمیسیون اصل 90 نامه نوشته است، چون بعضاً مردم از ما می‌پرسند شما در مقابله با فساد چه می‌کنید؟ ما حاکم شرع که نیستیم. حضرت آیت‌الله فاکر (ره) که بانی آمدن ما به مجلس هشتم هم بودند، با اصرار ایشان در مجلس هشتم کاندیدا شدم، من کمیسیون بهداشت بودم و در ضمن کمیسیون اصل ۹۰ خدمت ایشان بودم. در این پرونده‌ها نمایندگان درگیر بودند، منتهی اسامی آنها مثل الان علنی نشد.

الان چطور شد که علنی می‌شود؟

اجازه‌ای که از حضرت آقا در تغییر آیین دادرسی گرفتند که اولاً دیگر تجدیدنظر ندارند و یکجا پرونده رسیدگی می‌شود و در ایام اتهام هم اسامی علنی می‌شود. قبلاً سین، نون و دال، میم و امثال آن بود. الان علنی بیان می‌شود بنابراین شناخته می‌شوند، دیده می‌شوند که برای فلان نماینده این اتفاق افتاده است.

الان در این دوره دو نماینده سر قضیه ایران خودرو بودند که رئیس مجلس صحبت کردند که آنها برگشتند. وثیقه گذاشتند یا با صحبت بود؟

نه. وثیقه گذاشتند.

همین دو نفر بودند یا کسان دیگری هم هستند؟

حالا پرونده‌های دیگری هم هستند ولی الان به نتیجه نرسیده است، بهتر است بیان نشود.

بدون اشاره نام بیان کنید.

کسان دیگری هم هستند که موضوعات آنها در جریان بررسی‌های اولیه است.

چند نفر می‌شوند؟

آنهایی که من خبر دارم دو سه نفر دیگر هم هستند؛ چون تمام کسانی که در فسادهای اقتصادی بزرگ دست دارند، اینها حتماً سراغ صاحب منصبان سیاسی می‌روند، یا در مجلس و یا در دولت! پرونده‌هایی که من ذکر کردم همانند امیرمنصور آریا و روزچنگ تا الان بیایید، هیچ کدام نبوده ردپایی در یکی از دولتمردان یا مجلسی‌ها یا جمعی از اینها وجود نداشته باشد، چون اگر پشتوانه سیاسی یا پشتوانه اداری نداشته باشند، اساساً کار آنها جلو نمی‌رود. باید در گمرک یا در بانک کسی از اینها حمایت کند که این اتفاق بیفتد.

مثلاً در پرونده دختر وزیر را که این روزها بحث است، یک جمله‌ای بیان شد که غذا و دارو یعنی من! یعنی آن سازمان و بخشی از کارشناسان و مدیران آن آلوده هستند. بنابراین قوه قضائیه به تنهایی نمی‌تواند مسئله فساد را حل کند، اگر دولت و مجلس پای کار نیایند؛ حرف من این است.

یک خبری بیرون آمد که در انتها هم معلوم شد و هم معلوم نشد که خانه نماینده‌ای را در سعادت‌آباد تهران دزد می‌زند که پر از دلار و یورو و رقم‌های کلان بود. این درست بود؟

ما دو تا گزارش از پلیس داریم؛ یعنی دو تا صورتجلسه سرقت داریم. یک صورت جلسه سرقت در شب واقعه داریم که با امضای خانواده آن آقای نماینده هست و آن گزارش اولیه در آن دیده می‌شود. یک صورتجلسه روز بعدش را داریم که با امضای خود آقای نماینده است که آن مبالغ در آن دیده نمی‌شود. من بیشتر از این نمی‌توانم بیان کنم، چون نه پلیس هستم و نه صحنه را دیدم.

ولی بالاخره ناجا هم در این زمینه... البته ناجا تقصیری ندارد.

وقتی اعلام دزدی می‌کنید شما می‌گویید چه چیزی از خانه من دزدی شده است. بنابراین مامورین ناجا هم از خود ننوشته‌اند، کسی به آنها گفته که این مقدار دزدیده شده است. حال آن آگاهانه بود یا غیرآگاهانه بوده ...

در این مجلس چند کار خوب صورت گرفت که یکی از آنها سر قیمت بنزین بود که مجلس محکم ایستاد و این اجازه را به دولت نداد با اینکه فکر می‌کنم تصمیم خودش را گرفته بود.

بله. تمام شده بود.

الان هم دوباره زمزمه‌هایی می‌آید که تصمیم در جلسه سران قوا گرفته شده و ممکن است در شش ماه دوم دولت اجرا کند؛ این درست است؟

بله. این بحث وجود دارد، بالاخره دولت کسری بودجه دارد و بهترین محل تامین آن از محل یارانه‌های پنهان است و ما هم به همین دلیل با آن مخالف هستیم. این که از جیب مردم کم کنیم و بودجه دولت را تامین کنیم را مخالف هستیم. ما می‌گوییم یارانه پنهان باید اصلاح شود نه به این منظور، نه به منظور بزرگ‌ کردن دولت و پرداخت کردن هزینه‌های بی‌حد و حصر در بخش جاری.

در بحث بنزین حرف ما با دولت این بود که ۱۰ درصد ما مصرف‌کننده بیشتر از الگو در بنزین داریم. ما گفتیم که ۹۰ درصد را برای ۱۰ درصد تنبیه می‌کنید؟ چرا کارت بنزین را حذف کردید؟ اگر سیستم کارت بنزین را داشتید آن ۱۰ درصد را شناسایی می‌کردید، اگر موضوع قاچاق است.

اینکه نباید اجازه دهیم قاچاق شود حرف درستی است اما دو روش دارد. یک روش این است که به اندازه‌ای گران کنیم که قاچاق ارزش نداشته باشد، یک راه این است که هوشمند قاچاق را برخورد کنیم. اگر مکانیزمی داشته باشیم که مصرف‌کننده را شناسایی کنیم، معلوم می‌شود کدام مصرف‌کننده بیش از اندازه برداشت می‌کند. باید سراغ آن مصرف‌کننده برویم و ببینیم چرا بیش از اندازه مصرف می‌کند. اگر در کار قاچاق است با او برخورد کنیم. نه اینکه اقتصاد را تنبیه کنیم. چون الان ارزانی انرژی یک امتیاز برای اقتصاد ماست، آن هم در اقتصاد تحت تحریم و تحت فشار! دوم این که مصرف‌کننده نهایی را که عموم مردم هستند، تنبیه کنیم به خاطر اینکه در ظاهر می‌خواهیم قاچاق را کنترل کنیم که اصل قاچاق هم در بنزین نیست، بلکه در گازوئیل است. یعنی باز اگر هدف کنترل قاچاق است باید گازوئیل را سروسامان دهیم. بنابراین، موضوع تامین بودجه است و این روش تامین بودجه را اصلاً به مصلحت نمی‌دانیم.

معلوم است این چه زمانی شروع می‌شود؟

نه. بدنه مجلس که مخالف است حالا باید ببینیم دولت طرحی برای این کار دارد یا خیر.

یعنی باز هم باید در مجلس بیاورد یا اگر در شورای هماهنگی اقتصادی مجوز گرفته باشد نیازی نیست؟

اگر در آن شورا مجوز بگیرد که نیازی نیست به مجلس بیاورد، ولی بالاخره در بودجه سال بعد باید اعداد درآمدهای دولت در بودجه در مجلس به تصویب برسد.

یعنی برای سال بعد در بودجه سال ۹۹ باید بیاید.

بله.

الان هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قطعاً برای آخر سال نمی‌توانند بگذارند چون دوباره به سفرها می‌خورد یعنی باید در این دو سه ماهه باید کار را انجام دهند.

اگر بخواهند اینور سال انجام دهند طبیعتاً باید این ماه‌ها انجام دهند والا برای اردیبهشت ماه می‌شود.

پیش‌بینی عواقب آن روی قیمت‌ها و مایحتاج مردم شده است؟

بنزین اثر نهایی روی قیمت‌ها اثر زیادی نیست؛ خود بنزین به تنهایی منظور است. آنچه خیلی موثر است گاز و برق و گازوئیل است، ولی همین هم چون یک تورم انتظاری ایجاد می‌کند، تورم روانی ایجاد می‌کند، لاجرم قیمت‌ها را بالا می‌برد. بنابراین اقتصاددان‌ها یک محاسبه‌ای می‌کنند و می‌گویند اثر این ۷ درصد است، ۷ درصد هم عدد کمی در تورم ۴۰ درصد نیست و عدد بالایی است، اما این ۷ درصد نرخ محاسباتی است، چقدر تورم روانی با توجه به عدم کنترل بازار، عدم نظارت و درست نبودن شبکه توزیع ما ایجاد می‌کند؟ نمی‌دانیم.

در جایی گفته بودید وقتی کارکنان وزارت نفت به دلار حقوق می‌گیرند و توجیه وزارت نفت این است که چون تحریم است و شرایط سختی است باید انگیزه برای تلاش کردن داشته باشند، بعد از این صحبت شما وزارت نفت یک تکذیبیه صادر کرد که اینطور نیست، ولی باز هنوز شما روی موضع خود هستید؟

خب با مدیر مربوطه آقای زنگنه برخورد کرد که مدیر شرکتی بود که دفتر او در سوئیس بود، ولی در ایران بود و به یورو حقوق می‌گرفت. پرونده و اسناد آن وجود دارد. آن مقطعی هم که عرض کردم ثانوی بود، نامه‌ای بود که نمایندگان به وزارت نفت نوشتند.

مصاحبه من برای بهمن سال قبل بود منتهی تلویزیون با ۵ ــ۶ ماه تاخیر آن را منتشر کرد، چون فاصله افتاده بود همه فراموش کرده بودند. کار بدتری که اتفاق افتاد این بود کارگران زحمتکش روی سکوهای نفت روزمزد با حقوق محدود را مصاحبه کرده بودند! این آخر مغالطه است. مثل این است که بگوییم فساد در هیات مدیره هپکو وجود دارد، بعد بروند از کارگان هپکو سوال کنند که می‌گویند حقوق خود را نگرفتیم، فساد کجا بود؟ یعنی متأسفانه جریان فساد که در دستگاه‌های مختلف وجود دارند، یاد گرفته که مثلاً شما ببینید وضع جامعه کارگری را ببینید و حقوق برخی از مدیران در شستا چقدر است؟ مثال عرض می‌کنم.

هنوز هم؟

هنوز هم اینچنین است. علیرغم این که محددیت قانونی به وجود آمده است. شما همین افشاگری‌هایی که رئیس صندوق بازنشستگی کشوری کرد...

و برکنار شد.

بله. حالا البته باید برخورد می‌کرد علاوه بر اینکه افشاگری می‌کرد. افشاگری تنها فقط برای کسی است که قدرت ندارد و ابزار در اختیار ندارد.

البته ممکن است ایشان بگوید من قدرت و ابزار نداشتم

خب اگر ندارد که باید استعفا کند؛ بگوید من ابزار ندارم. این کاری که در شرکت نفت، رفقای روابط عمومی و کسان دیگر کردند که خیلی کار زشتی به نظر من بود، رفتند با طبقه زحمتکش و گرماخور و به زحمت افتاده را که در جنوب به خصوص کار می‌کنند، مصاحبه کردند که حقوق‌های اندک دارند، بعضاً ۲ تا ۳ میلیون دارند که اینها کارمندان شرکت نفت و وزارت نفت هم نیستند.

بالاخره وقتی تعدادی همکاران نماینده ما که حقوق آنها ۱۰ میلیون تومان است اصرار دارند بروند کارمند وزارت نفت شوند با پیگیری‌های زیاد که اخبار آن هم آمد، حتماً حقوقشان آنجا بیشتر است که چنین اصراری دارند. چه حقوق‌هایی آنجا ذکر می‌شود؟ ۴۰ تومان، ۳۰ تومان، ۲۵ تومان، ۲۳ تومان است. این اعداد بیان می‌شود و هیچ کسی هم تکذیب نکرد. وقتی به آنها دست می‌زنید... من خودم گفتم که یکی از همکاران گفت اگر به ما نرسند بچه‌های ما می‌روند، قطری‌ها می‌برند، اماراتی‌ها و عربستانی‌ها می‌برند. تهدید می‌کنند.

یعنی طرف نماینده بوده، از جایی آمده و نماینده شده و بعد از دوران نمایندگی تلاش کرده که به وزارت نفت برود...

بله. در بیاورید و ببینید چند نفر اینطور هستند. یا خودشان یا بستگان را تحت فشار بردند. در خلوتی این بچه‌های پارلمانی وزارت نفت که در پنهانشان یک حرفی می‌زنند و در آشکارشان یک حرف دیگری می‌زنند، صدا کنید و بگویید چقدر تحت فشار هستید.

الان هم تحت فشار هستند؟

بله. اگر آنجا یک خدمات ویژه و ممتازی دریافت نکنند که کسی اصرار ندارد برود. چرا کسی اصرار ندارد کارمند آموزش و پرورش شود؟ چرا کسی اصرار ندارد کارمند بهداشت و درمان شود؟ چرا کسی اصرار ندارد کارمند ارشاد شود؟ همه می‌خواهند نفتی شوند!

در سال آخر این فشارها روی آنها افزایش می‌یابد.

بله. وقتی فشارها شروع می شود که ردصلاحیت‌ها و رای نیاوردن‌ها اتفاق بیفتد. یعنی یک عده‌ای معلوم شود برای دوره بعد نمی‌توانند نماینده شوند. بیشتر هم می‌شود.

این خیلی بد است.

اینکه کارگر زحمتکش را جلو بیاورید و بگویید دروغ است، زشت است. عرض من این بود که کل بودجه عمومی کشور آن زمان که لایحه بودجه بحث بود ۴۳۰-۴۲۰ هزار میلیارد تومان بود. بودجه سه شرکت وابسته به وزارت نفت بیش از ۶۰۰ هزار میلیارد تومان بود. یعنی کل دولت اعم از بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، ارشاد، راه و شهرسازی و غیره ۴۰۰ هزار تا دارند و این یک وزارتخانه ۶۰۰ هزار تا دارد. آن وقت اینجا ۵ میلیون کارمند بازنشسته است و آنجا ۱۰۰ هزار نیروی انسانی هست. مقایسه را ببینید.

می‌گویند این سرمایه‌گذاری ماست و می‌خواهیم میادین و چاه بزنیم. می‌گوییم اولاً با پول دولت نباید این کار را بکنید، ثانیاً سرمایه‌گذاری و توسعه عمرانی را بقیه سازمان‌های دولتی ندارند؟ وزارت راه نباید جاده بسازد؟ وزارت بهداشت نباید بیمارستان بسازد؟ آموزش و پرورش نباید مدرسه بسازد؟ ۳۰ سال است که هنوز اساسنامه شرکت نفت علیرغم اینکه در چند قانون برنامه آمده از سوی دولت به مجلس ارسال نشده که مجلس بررسی و تصویب کند. چرا؟

چرا باید وزارت نفت به صورت ضریبی از درآمدهای صادراتی و درآمدی از فروش را برخوردار شود و تنها وزارت‌خانه‌ای است که اینطور است. برخی از سازمان‌ها به علت کمبود بودجه پول برای کار کردن ندارند و تنها در حدی که حقوق بدهیم پول داریم. یعنی فرد حقوق می‌گیرد که کار نکند، به سر کار می‌رود و برمی‌گردد. واقعاً اینطور است.

چند شرکتی که مانند صندوق بازنشستگی و شستا اشاره کردید، آمار دارید که هیات مدیره‌ها چقدر حقوق می‌گیرند؟

اینها یک سقف حقوق دارند که طبق قانون انجام می‌شود، ولی یک پاداش پایان سال دارند که این پاداش پایان سال بر اساس قانون تجارت دریافت می‌کنند که چند برابر حقوق‌های آنهاست.

با آن پاداش‌های آخر سال یعنی حقوق‌های نجومی عملاً انجام می‌شود؟ با شکل و شمایل دیگر.

آن سقفی که گذاشته شده به صورت واقعی رعایت نمی‌شود. موردی اصلاح مسائل مسئله ما را حل نمی‌کند. ما ساختار حقوق و دستمزد را در کشور کلاً باید تغییر بدهیم. الان ساختار حقوق و دستمزد مبتنی بر «شغل» است. شما یک شغلی کسب کرده باشید چقدر کار می‌کنید با چه بهره‌وری و چقدر ارزش افزوده تولید می‌کنید، حقوقتان مهم نیست. در حالی که باید پرداخت دستمزد، تولیدمحور باشد. چقدر ارزش افزوده تولید می‌کنید که برای آن باید دستمزد بگیرید؟ سهم شما در تولید ارزش چقدر است؟ این وجود ندارد. الان در خیلی از کشورهای دنیا کل خدمات اجتماعی به دو عامل داده می‌شود. جدیداً چینی‌ها این را شروع کردند؛ آمده‌اند رتبه‌بندی اجتماعی می‌کنند. حضور شما و موثر بودن شما در ایجاد سرمایه اجتماعی را رتبه می‌دهند که یک بخشی هم اقتصادی است. یک بخشی که نظامات سرمایه‌داری هستند هر کسی مالیات بیشتری می‌دهد، هر کسی حساب شفاف‌تری دارد، هر کسی با دولت صادقانه‌تر برخورد می‌کند، کارآفرین‌تر است، واجد امتیاز می‌شود.

نکته بعدی نظام‌های مالیات‌گیری است. نظام‌های مالیات‌گیری اجازه نمی‌دهند عده‌ای از یک سقفی بیشتر رشد کنند. نظام‌های مالیات‌گیری در کشور ما دقیقاً برعکس عمل می‌کند. باید مالیات را از ثروت بگیریم، در حالی که مالیات از تولید می‌گیریم. نباید از شرکت‌های تولیدی مالیات بگیریم، از بخش تولید نباید مالیات بگیریم؛ از انباشت ثروت باید مالیات بگیریم.

الان ما استیضاح وزیری را داریم یا کسی در دستور کار هست؟

همیشه استیضاح چند وزیر در دستور کار هست ولی تلاش می‌شود چون آخر دوره مجلس هست، صحبت می‌شود و جلساتی توسط یکی از اعضای محترم هیات رئیسه که معمولاً آقای وکیلی و آقای یوسف‌نژاد هستند، با طرفین گذاشته می‌شود که مسئله حل و فصل شود.

الان برای کسی مطرح است که جلساتی گذاشته شود؟

بله.

برای کدام وزیر است؟

حالا بماند. (با خنده)

خبر آن آمد ولی در ذهن من نمانده که کدام وزیر است.

چند وقت قبل، مسئله وزیر کشور مطرح بود، وزیر جهاد کشاورزی همیشه در دستور کار دائماً هست. پرونده آن همیشه در دستور مجلس قرار دارد.

سیاست‌های اقتصادی دولت متناسب با دوران دو بحران نیست، بحران نقدینگی که داریم و بحران مضایق بین‌المللی در حوزه تامین مالی که داریم. این را شما بیان کردید.

بله.

واقعاً متناسب نیست؟

نه، متناسب نیست. دولت دقیقاً عکس عمل می‌کند.

الان دقیقاً نقدینگی ما چقدر است؟

 الان به من آخرین عددی که اعلام کردند از مرز «دو هزار هزار میلیارد تومان» گذشته است.

دو هزار هزار میلیارد تومان! یعنی بیشترین نقدینگی در ...

بله. وقتی روازنه سود بانکی پرداخت می‌کنیم، ۸۵ درصد منابع بانکی ما سود تسهیلات سپرده هستند و نظام بانکی ما سود پرداخت می‌کند، در اقتصاد رکودی و منفی؛ سود دادن وقتی کل اقتصاد مفنی است به چه معنی است؟ یعنی شما جعل اعتبار می‌کنید، خلق پول می‌کنید. همین طور اقتصاددان‌های باهوش می‌فهمند که چند سال دیگر دوباره جهش قیمت داریم؛ روشن است دیگر.

وقتی ارزش پول ملی مرتب در حال نزول هست، با خلق نقدینگی جدید معلوم نیست چند سال دیگر دولت باز مجبور باشد به خاطر اینکه بدهی‌ها را کنترل کند دست از سر کنترل ارز بردارد؟ این دولت تا آخر دوره خود کنترل کند، دولت بعدی باید چه کار کند؟ هر دولتی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب و یا غیره بیاید. یعنی به جای اینکه برویم و در حوزه بین‌المللی راه را جستجو کنیم که دوستان ما این چنین می‌کنند، اصل آن چیزی که در کشور کار دست ما می‌دهد بحران نقدینگی است.

در همان فقره بحران صندوق‌های مالی، سه بار به آقای رئیس‌جمهور بیش از ۲۰۰ نماینده نامه نوشتیم. یا دو بار یا سه بار بود و ذکر کردیم این سیاست‌های شما ایجاد خطر می‌کند و این تیم اقتصادی شما هم به درد نمی‌خورد. آقای رئیس‌جمهور تا دقیقه آخر مقاومت کرد. اگر قیمت اینطور بالا نمی‌پرید شاید به آقای سیف هم دست نمی‌زد. حتی گفتیم همین نامه‌ای که اقتصاددان‌های اصلاح‌طلب به شما نوشتند که حضرت آقا هم اشاره کردند، گفتیم همین ۶ یا ۷ موضوعی که اینها به شما توجه دادند را عمل کنید. همان‌ها را عمل کنید و این کار را نکردند.

خصولتی‌ها اقتصاد کشور را به گروگان گرفته‌اند

اولاً اینکه حدود مالکیت دولتی، مالکیت عمومی و مالکیت خصوصی باید معلوم شود. کجا باید دولت مالک باشد، کجا بخش عمومی و کجا بخش خصوصی مالک باشد. سقف این مالکیت‌ها چقدر است؟ آیا یک فرد می‌تواند صاحب تمام زمین‌های تهران شود؟ شاید پول داشته باشد و خانه‌های همه مردم را بخرد. باید اجازه دهیم مالک کل تهران یک نفر شود؟ یا نه، باید مکانیزمی داشته باشیم که مالکیت آزاد باشد اما حد و سقف داشته باشد؛ در بخش خصوصی.

بعد این نسبت مالکیت‌ها چه اثری بر کلیت اقتصاد دارند؟ این رعایت نشده است. چون رعایت نشده اقتصاد نیمه فشل دولتی را تبدیل به اقتصاد نیمه فشل خصولتی کردیم. اینها آنقدر بزرگ شده‌اند که اجازه نمی‌دهند بخش خصوصی واقعی و بخش عمومی واقعی و تعاونی واقعی رشد کند. رقابت با آنها بی‌معنی است.

پشت آن هم سودهای فراوان است...

بله. چرا باید از این حمایت کنیم؟ بنده به عنوان یک فرد با لابی هیات مدیره یک شرکتی می‌شوم و آن شرکت سود کند یا زیان کند، من ۲۵۰ میلیون تومان آخر سال پاداش می‌گیرم. معلوم است که این افراد که به خصوص وابسته سیاسی به دولت‌ها هستند، یک جایگاه و خانه خلوتی برای آنها درست می‌شود که از این طریق جایی بنشینند و حقوقی بگیرند و زحمت هم برای آن نکشند.

کیف هم بکنند.

بله. بعد اجازه می‌دهند آن بنگاه واگذار شود؟

یکی از ایرادات مجلس این است که باید با توجه به واقعیت‌های کشور، کمتر قانون‌گذاری‌هایی کند که قابل اجرا نیست ولی تحت فشار افکار عمومی و دلسوزی نمایندگان این اقدام شود.

بله. خیلی از قوانین هستند که ساختار اداری و اجرایی کشور توان اجرای آن را ندارد یا منابع مالی برای اجرای آن وجود ندارد. بعد مطالبه ایجاد می‌کند.

تصویب هم می‌شود.

بله. مانند قانون تسهیل ازدواج.

که در مجلس هفتم تصویب شد.

بله. مانند قانون جامع حمایت از معلولان، قانون جامع حمایت از ایثارگران که هر سه گروه را علیه مجلس و نظام شورانده است. خب باید به اندازه توان خود ادعا کنیم. باید با مردم صادق باشیم.

خب مرکز پژوهش‌های مجلس هست، نباید بررسی‌های لازم را انجام دهد؟

آنها هم بررسی می‌کنند و می‌گویند، ولی نمایندگان تحت فشار احساسی که دارند و واقعاً مردم در زحمت هستند، مثلاً جامعه معلولان ما مشکلات جدی دارند، نمی‌شود از نیازهای آنها گذشت.

ولی ته آن چیزی عاید آنها نمی‌شود.

بله. فقط توپ را از میدان خودمان به میدان دولت انداختیم. الان چقدر نارضایتی ایثارگران تنها در قضیه بیمه خود دارند؟ در موضوع بیمه تکمیلی چقدر نارضایتی دارند؟ یک بار به دستگاه می‌دهیم، یک بار به دولت می‌دهیم، یک بار به بیمه ایران می‌دهیم، یک بار به بیمه دی می‌دهیم. از این ناراضی می‌شوند به یک جایی می‌دهیم و از آنجا هم ناراضی می‌شوند به جای دیگر می‌دهیم. اینطور کار نمی‌شود.

امسال انتخابات مجلس یازدهم را داریم. مجلس یازدهم را چطور می‌بینید؟ فکر می‌کنید ترکیب آن با مجلس دهم چقدر متفاوت باشد؟

خیلی نباید متفاوت با مجلس فعلی باشد. یعنی سه مجلسی که در آن بودم به لحاظ عملکردی خیلی با هم متفاوت نبودند، چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب و چه مجلسی که هیچ اکثریتی ندارد.

شما الان جزو خانواده جبهه پایداری محسوب می‌شوید؟

حالا نمی‌دانیم ما را محسوب می‌کنند یا خیر (می‌خندد)

می‌کنند یا خیر؟

هنوز صحبتی نکردیم که ببینیم می‌کنند یا خیر. (با خنده)

الان در این جبهه اصولگرایی که تشکیل شده جبهه پایداری هم نماینده دارد؟

من خبر ندارم. چون نگران سوالات بعدی شما بودم این طور جواب دادم، چون من یک سالی است که در جلسات نبودم و فرصت نکردم شرکت کنم.

واقعاً فرصت نکردید شرکت کنید یا مصلحت نبوده؟

بله. واقعاً فرصت نکردم شرکت کنم مطلع نیستم برنامه رفقای ما چیست که می‌خواهند شرکت کنند یا خیر، چرا شرکت می‌کنند یا نمی‌کنند. در ضمن این موضوعات مربوط به تهران است. یعنی مثلا در مشهد ما یک جلساتی شکل گرفته و همه هستند از جمله بچه‌های جبهه پایداری هم هستند.

برخی از جماعت اصولگرا معتقد هستند اتفاقا آن جاهایی که وحدت نکردند، احتمال برنده شدن آنها با چند لیست بیشتر بوده است. برخی هم می‌گویند این چنین نیست و حتماً باید وحدت کنیم که بتوانیم اکثریت را به دست بیاوریم.

من اصلاً این سوال را غلط می‌دانم. الان خطوطی که ایجاد شده، خطوط جدید است. چند وقتی اینچنین شده است. مثلاً در حوزه سیاست خارجی یک تفکر ایستادگی در مقابل استکبار است، یک عده تفکر تعامل با قدرت جهانی دارند. آیا در اصولگرایان پیدا نمی‌شود کسانی که مایل به تعامل با قدرت‌های جهانی هستند؟

بله...

در سیاست داخلی یک عده تفکر توسعه آزادی‌های لیبرال را دارند، یک عده دنبال حفظ چهارچوب احکام اسلامی و شرع هستند. آیا در اصولگرایان پیدا نمی‌شود؟ پیدا می‌شود. در حوزه اقتصاد یک عده‌نگاه توده‌گرا دارند، نگاه به مستضعفین یا حداقل معیشت‌بگیران است، یک عده نگاه به طبقه ممتاز دارند. آیا در اصولگرایان کسانی نیستند که دنبال طبقه ممتاز هستند؟ اصلاً ۷ - ۸ تا فاصله‌گذاری اتفاق افتاده است. بنابراین جبهه‌ها شکل دیگری پیدا کردند.

و در این شرایط باید چه کرد؟

باید بر اساس آرمان‌ها وحدت ایجاد کنیم. یک گفتمان مشترک ببینیم با چه کسی داریم و بر اساس آن وحدت ایجاد کنیم.

یعنی احتمال دارد یک چیز جدیدی در این انتخابات دربیاید؟

باید بشود، والا دوباره نتیجه آن شکست است.

آقای قاضی‌زاده متولد فریمان هستید؟

بله.

و در خانواده کاملاً مذهبی و انقلابی متولد شدید. پدربزرگ شما هم از مخالفان سرسخت کشف حجاب بودند. می‌خواهید از اینجا شروع کنیم.

بله. پدربزرگ من آن زمان مشهد ساکن بودند. از یک خانواده مذهبی بودند، پدر ایشان مجتهد بودند و نمازی در مشهد داشتند و چهره سرشناس بازار بودند. زمانی که قضیه کشف حجاب پیش می‌آید، در زمان رژیم رضاخانی به تمام بزرگان شهر دستور می‌دهند در مجلسی با خانم‌های خودشان به صورت بی‌حجاب شرکت کنند.

پدربزرگ ما به خاطر این که در آن مجلس شرکت نکند کل اموال خود را می‌گذارد و دست زن و بچه خود را می‌گیرد و به کربلا هجرت می‌کند. چند سالی آنجا بودند و 3 تا از عمو و عمه‌های ما بر اثر بیماری در مسیر فوت می‌کنند و مادربزرگ ما و پدر خود من هم به شدت بیمار می‌شوند. پدربزرگ ما مجبور می‌شوند، برگردد در حالی که کاملاً اموال خود را از دست داده و فقیر شده و فریمان ساکن می‌شوند. برای همین خاطر به شدت با رژیم رضاخانی و سلسله پهلوی مخالف بودند، هم با غیرت دینی آنها هماهنگ نبوده و هم در این مسیر هزینه داده بودند. در این فضا، خانواده قاضی‌زاده هاشمی رشد کرده و بزرگ شده است. خانواده مذهبی و ضد رژیم سلطنتی بودند.

پدر بزرگوار شما را من زیارت کردم. فریمان زندگی می‌کنند.

بله. فریمان زندگی می‌کنند.

و نانوائی دارند.

بله.

هنوز هم می‌روند و سرکشی می‌کنند؟

بله. البته سن و سال ایشان کمتر اجازه می‌دهد ولی نانوائی به قوت خود باقی است.

مادر هم در فریمان از این خانم جلسه‌ای‌ها است.

بله. حوزه علمیه مکتب نرجس شعبه‌ای در فریمان دارد، مادر ما هم مسئول آن حوزه علمیه است.

دو برادر هستید. آقا احسان هم نماینده فریمان و شما نماینده مشهد هستید.

بله. دو نفر هستیم.

چهار همشیره هم دارید. چه سالی ازدواج کردید؟

شانس آوردیم دو پسر بیشتر نبودیم. (می‌خندد)

بله، اگر بیشتر بودید نماینده‌های شهرهای دیگر هم می‌گرفتید. (می‌خندد)

من سال 76 ازدواج کردم.

رشته پزشکی خواندید.

بله.

در مشهد خواندید یا تهران؟

در مشهد خواندم. من کلاً تا ۳۵ سالگی از مشهد خارج نشدم البته به جز ایامی که جبهه بودم. تا ۳۵ سالگی که رئیس دانشگاه علوم پزشکی سمنان شدم، از مشهد خارج نشدم. من پزشکی عمومی و هم تخصص را مشهد گرفتم.

چطور با حاج خانم آشنا شدید؟

یکی از دوستان ما، خانمش با مادر ایشان آشنا بودند و خیلی سنتی ازدواج کردم. البته یک جا هم بیشتر خواستگاری نرفتم، این اولین و آخرین بود. یعنی معرفی شدند و ما خواستگاری رفتیم.

خانم هم مشهدی هستند؟

نه. اصالتاً مشهدی نیستند، مربوط به جنوب خراسان هستند.

الان هم مشغول هستید؟ طبابت را می‌کنید؟

طبابت به معنای کار فعالانه بخش خصوصی،‌نه؛ من استاد دانشگاه هستم. دانشیار دانشگاه شهید بهشتی هستم. پایه ۲۴-۲۳ با سابقه محسوب می‌شوم. در قالب تدریس با دانشجویان، یعنی یک روز در هفته دانشگاه هستم، دانشجو داریم. دانشجوی دوره عمومی و تخصصی داریم.

بخشی از آموزش ما عملی است یعنی در قالب دیدن بیمار است یا در قالب حضور در اتاق عمل با رزیدنت است. اینها طبیعتاً بی‌ارتباط با حوزه کار درمانی خودم نیستند، ولی این که مطب داشته باشم و بیمارستان خصوصی عمل کنم، نیست.

تاکید حضرت آقا هم هست که ...

بله. حضرت آقا آن ایامی که من رئیس دانشگاه بودم، آقای دکتر لنکرانی وزیر بودند، به ما فرمودند انتظار من این است که از جوانان مومن انقلابی که هم کار اجرایی کنند و هم کار علمی کنند و هم کار اجتماعی سیاسی کنند، هر سه با هم استفاده شود.

دو فرزند دارید.

بله.

یک پسر و یک دختر. هنوز دانشگاه نرفتند؟

نه، دخترم کلاس دوازده است.

شما یک پسرعمو دارید که وزیر بودند.

ما چند پسرعمو داریم که یکی ایشان هستند.

چه خبر؟ بعد از وزارت چه می‌کنند؟

خداوند این نعمت را به طبیبان داده که طبابت می‌کنند. وزرای سابق بهداشت را نگاه کنید اینجور است.

می‌گویند ایشان آماده می‌شوند که به مجلس بیایند.

بعید می‌دانم، نه.

دوره اول وزارت ایشان موافق وزیر شدن بودید؟

ما مشوق ایشان بودیم.

دوره دوم ظاهراً موافق نبودید؟

نه، نبودم. من به ایشان گفتم به دو دلیل من موافق نیستم بیایید؛ یک اینکه اولاً همه وزرای بهداشت ۴ ساله بودند. آقای دکتر مرندی هم ۸ سال بودند با فاصله بود یعنی رفتند و دوباره برگشتند. حوزه خدماتی است و به شدت هم درگیر با مردم است. وزارتخانه آموزش و پرورش و بهداشت و درمان به شدت این چنین است یعنی مردم کوچه و بازار با این دو وزارت خانه کار دارند. ثانیاً اینکه پشتوانه اقتصادی و اجتماعی که دولت باید از شما بکند نیست.

روش ایشان را درست می‌دانستید؟ خیلی‌ها روی روش ایشان «ان قلت» داشتند. آدم‌های مطرح بودند، هم از این طیف و هم از آن طیف بودند.

ببینید، اهدافی که داشت، درست بود اما در اجرا و روش اجرا و همراهی تیم و قضیه تعرفه‌گذاری و هزار اتفاق دیگر افتاد که کار را خراب کرد. حالا آیا وزارت بهداشت در آن نقش داشته یا خیر؟ بله. نقش داشته است. می‌توانست کارهای دیگری هم انجام دهد ولی خروجی بحث روی هم رفته به سرمایه اجتماعی اضافه کرد. من اگر خودم بودم شاید کارهای دیگری می‌کردم.

مثلاً؟

در روش بیان می‌کنم. در روش ممکن بود کار دیگری انجام دهم. مثلاً من زیر بار بیمه 100 درصد رایگان نمی‌رفتم، اما کلان قضیه را بخواهیم نگاه کنیم روی هم رفته دوره موفقی بود.

از سیاسی بودن درآمدیم آنقدر که گفتیم شما سیاسی بودید.

بله.

من در مقدمه بیان کردم از عنفوان نوجوانی فعالیت‌های انقلابی داشتید و بعد گفتید کودکی بود. در دوران مبارزه هم بودید؟

خانواده ما به خاطر اینکه خیلی فضا انقلابی بود قبل از انقلاب یکی از کارهای پدر و مادر ما این بود که اطلاعیه‌های امام را بیاورند و تکثیر کنند و توزیع بین همسایه‌ها کنند و در جریان راهپیمایی‌های قبل انقلاب و حین انقلاب بودند، من هم طبیعتاً به عنوان فرزند این خانواده هم در راهپیمایی‌ها شریک بودم و هم در توزیع آن اطلاعیه‌ها شریک بودم.

اولین باری که به جبهه رفتید چند ساله بودید؟

15 ساله بودم؛ سال 65. زیر 15 سال اجازه نمی‌دادند. من دو بار اقدام به جبهه رفتن کردم ولی من را از صف بیرون کشیدند و به خانه برگردانند. آموزش را زودتر دیدم ولی سال 65 اولین بار بود. اولین عملیاتی که حضور داشتم کربلای یک بود. اواخر خرداد و اوایل تیر 65 بود. در ایام جنگ هم ... البته چون یک دوره مجروح شدم...

عصب پای شما قطع شد.

یکی از عصب‌های پای من قطع شد.

در کدام عملیات بود؟

دو روز مانده به کربلای 8.

بعد از جبهه سراغ درس و دانشگاه رفتید.

بله.

در تحکیم وحدت بودید؟

آن زمان هیچ تشکیلاتی به جز دفتر تحکیم وحدت نبود. اول دانشگاه که وارد شدم تصمیم گرفته بودم فقط درس بخوانم، یک اتفاقاتی در دانشگاه افتاد که مردد شدم. حضرت آیت‌الله اراکی (ره) مشهد بودند، من خدمت ایشان رسیدم و گفتم سوال دارم که الان باید کار دانشجویی کنم یا تحصیل کنم؟ اگر بخواهم این کار را انجام دهم از درسم می‌مانم. به خاطر مشکلاتی که در دانشگاه وجود داشت.

ایشان به من گفتند سوال شما غلط است. اول باید دین خود را درست کنید. عین این مطلب را بعدا حضرت آیت‌الله بهجت به من گفتند. وقتی رئیس دانشگاه شدم به من و جمعی از بچه‌های دانشگاه خدمت ایشان بودیم. به ما خطاب کردند نسبت به دانشجویان خود، اول دین اینها را درست کنید. بیشتر از اینکه به تحصیل و رتبه دانشگاهی بپردازید به این بپردازید. این بحث مفصلی است. من آنجا رفتم و همان جا عضو شواری مرکزی تحکیم وحدت در خراسان بزرگ شدم با اینکه 18 سال بیشتر نداشتم. اواخر 69 هم ما را بیرون کردند.

چرا؟

آن زمان در کشور سه اتفاق افتاد. یکی جنگ اول خلیج فارس بود و اظهارنظر نماینده وقت مجلس که صدام خالدبن ولید وقت زمان است. یک عده‌ای در جریان دانشجویی تحکیم می‌خواستند در حمایت از این حرف نماینده مجلس راهپیمایی راه بیندازند که ما باید وارد صحنه نبرد با آمریکایی‌ها شویم. جالب است طرفداران امروز آمریکا آن زمان ما را وارد نبرد با امریکایی‌ها کنند. یک بحثی هم سر ...

شما مخالف بودید؟

بله. تحکیم در کل کشور دو طیف بود. یک طیف ما بودیم که بچه‌های مشهد و یزد و رشت بودیم و یک عده هم آن مرکزیت کشور بودند. مسئله‌ای هم پیش آمد. آن زمان دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه علوم قضائی بود و آقای یزدی رئیس قوه قضائیه شدند و آنها را بیرون کردند. بعد آنها یک راهپیمایی راه انداختند که دوباره دفتر را تسخیر کنند. ما باز با این مخالفت کردیم. سوم هم سر ارتباطی که بنده با حضرت آیت‌الله طبسی نماینده ولی فقیه در استان داشتم، اینها مخالفین آیت‌الله طبسی بودند و مخالفین حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن ایام بودند و ما آن ایام جزو موافقین آقای هاشمی بودیم.

در سال 76 یک اوجی برای انتخابات شدید؛ شما سمت آقای ناطق بودید؟

بله. مسئول ستاد بخش دانشجویی آقای ناطق در خراسان بودم.

فکر می‌کردید با چنین فاصله‌ای بازنده باشند؟

فکر می‌کردم ببازیم ولی فاصله را فکر نمی‌کردم. برای من روشن بود که می‌بازیم.

یعنی از همان اول می‌دانستید؟

بله.

چرا؟ چون چهره تکراری بودند؟

نه. زیر پوست جامعه اتفاقاتی می‌افتاد که افتاده بود، آقای ناطق بزرگ‌ترین دلیل اینکه نتوانست رای بیاورد، این بود که ادامه دولت آقای هاشمی تصویر شد و مردم تغییر می‌خواستند.

ما هم می‌گفتیم که شما باید فاصله‌گذاری کنید. به یاد دارم آقای توکلی که دوره دوم آقای خاتمی آمد، حرف ما به آقای توکلی این بود که با آقای هاشمی باید فاصله‌گذاری کنید و اگر در ادامه آقای هاشمی تعریف شوید، می‌بازید. روشن بود. کشورداری در دوره آقای هاشمی مشکلاتی برای طبقات پائین و محروم درست کرد که این حمایت جدی خود را از دست داد. طبیعتاً این تقاضای تغییر وجود داشت. البته آن زمان انصافاً بهتر از الان بود.

ای کاش سیاست‌های دوره آقای هاشمی را آقای روحانی اجرا می‌کرد. همان مجموعه هستند، اما خیلی ضعیف‌تر از آن دوره هستند البته در سیاست خارجی دولت آقای هاشمی روابط را با همسایه‌ها حفظ کردند. ترکمنستان و تاجیکستان و آذربایجان را روابط داشتیم و الان با اینها مشکل داریم.

فکر می‌کنم کار جدی که منجر به برد شد، در مجلس هفتم بود که از مشهد کاندید شدید.

بله. کاندید بودم تا شب انتخابات در لیست اصولگرایان بودم، منتهی در شب انتخابات برخی از بزرگان به این جمع‌بندی رسیدند که جوان هستیم و فرصت داریم و ما را کنار گذاشتند. برخی دوستان دیگر مانند مرحوم دکتر سرافراز یزدی و من و آقای صفایی که بعداً معاون آقای قالیباف در میادین و میوه و تبار و معاون وزیر جهاد بودند، از لیست بیرون گذاشتند و آقای تیمورعلی عسگری و آقای دکتر سرافراز را جای ما در لیست گذاشتند. طبیعتاً ما رای نیاوردیم.

سال 84 برای انتخابات ریاست جمهوری رئیس ستاد آقای لاریجانی در مشهد بودید؟

در شهر مشهد دوره اول برای آقای لاریجانی کار می‌کردم.

اعتقاد داشتید ایشان رای می‌آورند؟

باز هم خیر. به خود ایشان هم عرض کردم. ایشان سفری به مشهد داشتند که برنامه سنگین و خوبی برای ایشان گرفته بودیم و خیلی از آن برنامه راضی بودند، بعد از برنامه به تربت جام می‌رفتیم، در مسیر به ایشان گفتم، شرایط مناسب نیست. چون جمعیت خیلی خوبی بود، ایشان گفتند چرا این حرف را می‌زنید؟ گفتند با آقای قالیباف گفت‌وگوهایی کردم و گفتم مسئله شما آقای قالیباف نیست، بلکه آقای احمدی‌نژاد است. ایشان آن زمان حرف من را باور نکرد. هنوز مانده بود، تقریباً سه هفته‌ای به انتخابات مانده بود.

ارتباط شما با آقای لاریجانی از کجا شکل گرفته بود؟

آقای لاریجانی در استان ما مسئول ستادی داشت و چون فوت کردند، من اسم نمی‌برم، ایشان رئیس جبهه تشکل‌های همسو بود که بعداً تشکل خط امام و رهبری شد، ایشان بنا به توصیه یکی از بزرگان شهر یکباره ستاد را خالی کرد.

پشت آقای لاریجانی را خالی کرد و رفت برای آقای هاشمی کار کرد. یکباره ستاد خالی شد. آقای باهنر آن زمان تماسی با من داشتند که چنین اتفاقی افتاده و شما کمک کنید. از طرف همین اخوی ما که آن زمان دبیر جامعه اسلامی دانشجویان کشور بودند. من بنا به آن ملاحظه که این اتفاق افتاده و آن بنده خدا که مسئول ستاد بود کار نمی‌کند، آمدیم که کمک کنیم. به عبارت دیگر بعداً پیوستم.

خودتان پیش‌بینی آمدن آقای هاشمی را در سال 84 می‌کردید؟

بله. برای من روشن بود که آقای هاشمی می‌آید.

و آقای لاریجانی قبول نداشت؟

آقای لاریجانی ابتدا باور نداشت. من به ایشان عرض کردم که این دوقطبی هاشمی- احمدی‌نژاد است.

همان مرحله اول ۸۴ هم به آقای لاریجانی رای دادید؟

بله. سال 84 در مرحله اول به ایشان رای دادم. مرحله دوم برای آقای احمدی‌نژاد کار کردیم.

مرحله دوم که برای آقای احمدی‌نژاد کار کردید با اطلاع آقای لاریجانی بود یا خودتان رفتید؟

نه. البته در مشهد یک سازماندهی کرده بودیم، ستادهای تمام نیروهای این طرف همه بچه‌های مرتبط با هم بودند یعنی مثلاً ستاد آقای احمدی‌نژاد هم اولین جلسه در دفتر من تشکیل شد. در مطبی که در مشهد داشتم، آنجا تشکیل شد و این آقای عنابستانی مسئول ستاد آقای احمدی‌نزاد شد، به دعوت من به عرصه آمد.

ابتدا به ایشان زنگ زدم، من بودم و آقای صفایی. آقای صفایی برای آقای قالیباف رفت ستاد زد و من بعداً به آقای لاریجانی پیوستم و یکی از دوستان هم صدا کردیم که ستاد آقای احمدی‌نژاد را اداره می‌کرد و دلیل این بود که می‌گفتیم این دوستان نباید با هم رقابت کنند. یعنی 4 تا ستاد شامل ستاد آقای رضایی و آقای قالیباف و آقای لاریجانی و آقای احمدی‌نژاد در مشهد هماهنگ با هم کار می‌کردند. همه با هم در دوره دوم به آقای احمدی‌نژاد کمک کردند.

تقریباً برای شما روشن بود که آقای احمدی‌نژاد رای می‌آورد.

بله. روشن بود.

4 سال اول آقای احمدی‌نژاد را خودتان راضی بودید.

ببینید، این مسئله نسبی است. از عملکرد انقلابی و سیاسی آقای احمدی‌نژاد و عملکرد اجتماعی و نگاه به محرومین راضی بودیم ولی ایشان باید یکسری بنیان‌های اقتصادی را برای درازمدت اصلاح می‌کرد که نشد، یعنی سیاست‌های حاکم بر سیاست‌های پولی و مالی ما باز هم کمی نئولیبرال ماند. به همین خاطر یک تضادی ایجاد کرد.

حتی در دولت نهم؟

بله. یعنی به نظرم پایه‌ها و ریل‌ها باید تغییر می‌کرد، یعنی تغییر باید اتفاق می‌افتاد و این نشد.

این موج سفرهای استانی و دیدار با مردم ...

بله؛ اینها عالی بود. یعنی فرهنگ جدید مدیریت و امید ایجاد شد. جوانان و ماها در دوره آقای احمدی‌نژاد بالا آمدیم. یعنی بچه‌های جوان اصلاً دیده نمی‌شدند.

شما فکر می‌کردید آقای لنکرانی را کنار بگذارند؟

یکی از امضاکنندگان نامه‌های اعتراضی به آقای احمدی‌نژاد، آقای لنکرانی بود دیگر. نامه معروفی که سر معاون اولی یک بنده خدایی نوشته شد یکی از امضاکنندگان آقای لنکرانی بود، معلوم بود با روحیه‌ای که از آقای دکتر آقای احمدی‌نژاد شناخت پیدا کرده بودم، احساس می‌کردم آقای لنکرانی در این دولت جایی ندارد.

جبهه پایداری در یک دوره‌ای ایشان را نامزد ریاست جمهوری می‌کند و به هر دلیلی تائید صلاحیت نمی‌شود، بعد آقای لنکرانی نیست و جبهه پایداری هم سراغی از ایشان نمی‌گیرد.

اولاً در جبهه پایداری خیلی افراد بودند که نیستند. از موسسین این جبهه آقای الهام، آقای رسایی و کوچک‌زاده و غیره بودند که نیستند. هر کدام به یک دلیلی نیستند. آقای لنکرانی، شیراز است و فاصله مکانی دارد. ایشان یک فرد علمی است، نیروی اعتقادی هست ولی وجه علمی ایشان پررنگ است.

وقتی یک تشکلی یک فرد را در سطح ریاست جمهوری مطرح می‌کند تشکل نباید وارد حاشیه شود.

این را تشکل مطرح کرده است. واقعاً نمی‌خواست بیاید.

نمی‌خواست بیاید ولی آمد.

فرد متدین را می‌توان تکلیف کرد.

بله. من می‌گویم وقتی یک تشکل این چنین عمل می‌کند باید حساب همه چیز را بکند. یک نقدی هم به جبهه پایداری کنیم.

بله. این نقد وارد است. این نقد که در آن ایام جبهه پایداری شاید ... دوستان ما فکر نمی‌کردند آقای لنکرانی با شورای نگهبان به مشکل بخورد. برای آنها باورپذیر نبود. 6 ماه برنامه نوشته شد و تیم مفصلی کار کردند. من خودم بخش اجتماعی دولت را داشتم که بعداً تحویل آقای جلیلی دادیم.

یعنی انصافاً کار شد. قوی‌ترین و منسجم‌ترین برنامه بود، حتی به این فکر شد که مشخصات نیروی انسانی که در دولت و در بخش های مختلف بکار گرفته شود چه کسانی باید باشند. برای اینها برنامه‌ریزی شد. تا این حد بود. شاید این تصور که فکر می‌کردیم آقای دکتر لنکرانی مورد تائید قرار می‌گیرد پس شورای نگهبان او را مورد تائید قرار می‌دهد، در این فرض را دچار خطا شدیم.

این بحث 20 دقیقه‌ای تصویب شدن برجام را قبول دارید؟

چه چیزی را؟

که 20 دقیقه‌ای تصویب شد.

سوال این است که آیا ...

یک عده می‌گویند چنین چیزی را قبول نداریم. کارهای فراوانی انجام شده است.

زمان که 20 دقیقه طول کشید.

برخی می‌گویند 20 دقیقه تصویب شد، تصمیم کلان گرفته شده بود و در صحن علنی ...

سوال این است آیا نمایندگان با علم رای دادند یا بدون علم؟ مهم رأی است. مهم این است که شما موافق باشید یا مخالف باشید. نمایندگان معتقدم با علم رأی دادند. یعنی آنهایی که طرفدار بودند، ۱۸۰ و خرده‌ای که به برجام رای دادند و ۹۸ نفری که مخالف رای دادند با علم رای دادند که موافق هستیم یا مخالف هستیم.

یاد یک حرفتان نزد آیت‌الله مصباح افتادم که درباره برجام بود و گفته بودید برای من سوال است که چه کنم؟ از یک سو افکار عمومی می‌گوید تصویب کنید و از طرف دیگر می‌دانم این برای ما سودی ندارد.

نه، نگفتم سود ندارد. گفتم ضرر مطلق است. گفتم حتی با نگاه ملی خیانت به ایران است. اگر ایرانی هم نگاه کنیم.

احسنت؛ جمله همین بود.

ایشان هم به من پاسخ دادند که خاطره‌ای از امام بیان کردند که در خاطره امام، امام فرمودند اگر معیار این است که هم آرمان و هم هدف هستیم یا خیر. اگر هم هدف نیستیم، من به حجت شرعی خود عمل می‌کنم. اگر هم هدف و هم آرمان هستیم من حاضر هستم کوتاه بیایم. پاسخ ایشان بدین معنی بود که وقتی می‌بینید اختلال در آرمان ایجاد می‌کند و جهت‌گیری انقلاب را تغییر می‌دهد، شما باید به حجت شرعی خود عمل کنید. اینکه حالا عموم مردم چه می‌گویند ...

اینی که شما می‌گفتید با علم رای دادند.

بله. یعنی اگر آن 20 دقیقه 50 دقیقه یا 2 ساعت هم می‌شد نتیجه در مجموع رای تغییر نمی‌کرد. دو بندی بود که دوستان ما می‌خواستند در صحن پیشنهاد بدهند و چه بسا رای می‌آورد و مدیریت آقای دکتر لاریجانی باعث شد دو پیشنهاد مطرح نشود، ولی آقا آن را در ابلاغیه خود آوردند یعنی در مجموع ماجرا از این زاویه ... ولی اصل خود برجام رای دادن و ندادن تفاوتی نمی‌کرد.

برای خیلی‌ها و از جمله من سوال بود که چرا آقای لاریجانی شما را این قدر دوست دارد؟ با توجه به اینکه آقای لاریجانی با پایداری خیلی جور نیست. کاشف به عمل آمد که رابطه قدیمی با آقای لاریجانی داشتید.

الان در هیات رئیسه ما آقای دکتر پزشکیان نائب رئیس اول، یک منطقی دارد، یک نگاه سیاسی دارد. آیا من به عنوان دبیر هیات رئیسه که فرمودید جایگاه خاصی دارم، نمی‌توانیم با هم کار کنیم؟ ما خیلی خوب با هم کار می‌کنیم. خیلی خوب و راحت با هم کار می‌کنیم و خیلی راحت حرف‌ها را به هم می‌زنیم و نقد می‌کنیم و بحث و دعوا می‌کنیم. جلسات هیات رئیسه ما دیدنی است وقتی با هم بحث می‌کنیم.

مثلا آخرین بحث داغ شما چه بود؟

برخی از دوستان ما معتقد بودند حالا که کار کشور به مشکل خورده است حضرت آقا قائم مقام اجرایی منصوب کنند و مسئولیت‌ها را به قائم مقام اجرایی بدهیم.

این برای چه زمانی است؟

این برای چند ماه قبل است که گفتیم این چه حرفی است؟! این حذف‌ نهادهای مدنی و اجرایی کشور است.

این پیشنهاد برای چه کسی بود؟

اجازه بدهید این بیان نشود. دوستان طرفدار دولت بودند. کار دولت قفل کرده بود و نمی‌توانستند کار خود را درست انجام دهند.

موضع آقای لاریجانی چه بود؟

آقای لاریجانی مخالف بودند.

شما هم مخالف بودید؟

این حذف نهادهای مدنی است؛ یعنی نمی‌خواهند کشور را اداره کند. در قانون اساسی ما مسئولیت انتخاب مجریان و قانون‌گذاران به گردن مردم است و مردم باید ارزیابی نهایی را انجام دهند. ورود مقام معظم رهبری بنا به زعم خودشان، محدود است و در حوزه‌های خاص است. این به معنی نفی مردم‌سالاری است که جریانی را آوردیم چون ناکارآمد بوده، سریع بگوییم آقا (رهبری) شما حل کنید. مانند این است که همواره خرابکاری کنیم و همواره بگوییم شما جبران کنید.

البته این خوشبینانه است.

حالا من خوشبینانه را بیان می‌کنم.

بدبینانه هم شاید باشد که افرادی مانند آقای لاریجانی و شما توانستید جلوی آن را بگیرید و برخی افراد دیگر که حتماً هستند. آقای لاریجانی را پیش‌بینی می‌کنید از قم بیایند؟

اینطور برداشت می‌کنم.

۱۴۰۰ فکر می‌کنید آقای لاریجانی بیایند؟ در جایی گفتید آقای لاریجانی در ۱۴۰۰ بیاید همانند ۸۴ نیست و خیلی بیشتر شناخته شده است.

بله.

و احتیاج به حمایت آقای روحانی که 92 آمد و احتیاج به حمایت آقای هاشمی داشت، نیست.

نه، آقای لاریجانی نیاز به حمایت ندارند.

ولی فکر می‌کنید رای دارند؟

از الان درباره 1400 نمی‌توان صحبت کرد ولی کار سختی در پیش دارند، کار خیلی سختی در پیش دارند. ببینید، چون انتخابات در کشور ما نشان داده که مردم به پدیده‌ها رجوع می‌کنند، چرا که نارضایتی از کارکرد دستگاه‌ها وجود دارد و هر کسی شناخته شده از این دستگاهها بیرون می‌آید، نارضایتی به او منتقل می‌شود. بنابراین کسی که مشهور و معروف است کار سخت‌تری دارد، نسبت به کسی که پدیده است.

در سال 92 سمت آقای جلیلی رفتید؟

بله.

قائل به این هستید اگر 92 یک نفر مقابل آقای روحانی قرار می‌گرفت مثلاً آقای قالیباف بود نتیجه انتخابات عوض می‌شد؟

به دوره دوم می‌افتاد، ولی نتیجه عوض نمی‌شد.

در سال 96 موافق آمدن آقای رئیسی بودید؟

من جزو اولین کسانی بودم که مصاحبه کرد و از آقای رئیسی دعوت کرد. اسم آقای رئیسی با مصاحبه من در عرصه انتخابات مطرح شد. تقریباً 10 ماه قبل از انتخابات بود که آقای لاریجانی یک روز در مجلس به من متعرض شدند که چرا این کار را می‌کنید و سید را وسط این ماجرا می‌کشید؟ ایشان می‌آید و رای نمی‌آورد و آبروی ایشان می‌رود. صحبت آقای لاریجانی این بود. من خندیدم و در پاسخ ایشان گفتم جریان اصولگرایی باید خود را با کاندیدای خود معرفی کند. ما نمی‌توانیم خود را با کسی معرفی کنیم که در سطح این جریان نیست.

فکر می‌کنید آقای رئیسی در این مسیر مبارزه با فساد سرد نمی‌شوند؟

نه، الان جامعه به نقطه‌ای رسیده است که دیگر نمی‌تواند با فساد و انحراف کنار بیاید.

شاید هم به خاطر همین است که برخی خواص که اقوام آنها و نفرات نزدیک به آنها در این قضیه درگیر بوده‌اند، به نظرم نسبتاً سعه صدر خوبی نشان داده‌اند. قبول دارید؟

بله. کسی که ذره‌ای عدم خلوص و یا چیزی در آن وجود داشته باشد یک روزی دامن انقلاب از او پاک می‌شود، منتهی مراحل دارد. یک بار کسانی که انحراف اعتقادی، سیاسی، اقتصادی دارند و یا فساد دارند، ذره ذره این غربال این کار را می‌کند. الان دوره این است.

من از شما بینندگان خداحافظی می‌کنم، اما دستخط جناب آقای دکتر امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی پایان‌بخش برنامه این هفته ما خواهد بود.

«با سلام و عرض ادب به روح بلند پیامبران الهی و اولیا و اوصیاء و معصومین (ع). سلام بر شما و برنامه خوبتان، امروز آغاز گام دوم انقلاب اسلامی است که به سمت ایجاد تمدن جهان‌گیر اسلام پیش می‌رویم.

آغازی بر ظهور منجی تابناک عالم حضرت مهدی (عج) و این زمان حضور جوانان مومن آرمان‌خواه و متخصص و جهادگر است تا بشود آنچه باید بشود. اگر جوان مومن انقلابی بیاید، همه غصه‌ها خواهند رفت و آن خواهد شد. خداوند تبارک و تعالی اراده فرموده‌اند که در مدیریت انقلاب اسلامی، صالحان حاکم شوند و ملت ایران به اوج قله‌هایی که مستحق آن است، برسد».

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.